Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-08@06:28:06 GMT

«همسایه‌های خانم‌جان» روی پله دوم نشست

تاریخ انتشار: ۱ دی ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۳۹۶۱۲۸۲

«همسایه‌های خانم‌جان» روی پله دوم نشست

به گزارش خبرنگار حوزه کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، «همسایه‌های خانم‌جان» روایت پرستار احسان جاویدی، از چهارماه حضورش در بیمارستان البوکمال سوریه است. در صفحات این کتاب، مخاطب همراه راوی به سوریه سفر می‌کند. از دمشق و کنار ضریح حضرت زینب (س) تا حمص و تدمر و المیادین و دیرالزور و ۸۰۰ کیلومتر دورتر از دمشق، روستایی به نام الهِری و ماجراهایش.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

خواننده، میان کوچه پس‌کوچه‌های خاطرات نقش بسته بر صفحات کتاب، می‌خندد، می‌دود، گریه می‌کند، خوشحال می‌شود،‌ غصه می‌خورد، خسته می‌شود و مهم‌تر از همه می‌بیند و لمس می‌کند. چه‌ چیزی را؟ روی دیگر جنگ را که میان دود آتش و انفجار و وحشی‌گری‌های داعش کمتر دیده شده است. رویی که فقط در جبهه حق دیده می‌شود و همین شده فرق میان جبهه حق و باطل.
 
این اثر حفاری ظریفی است به لایه‌های زیرین جنگ سوریه و الفبای جدید جهادِ دست‌پرورده‌های حاج قاسم. آن‌ها که تا زنان و بچه‌های البوکمال از شهر خارج نشدند، پایشان را در شهر نگذاشتند.
 
آبان ماه ۱۳۹۶، البوکمال آخرین پایتخت داعش یک قدمی سقوط است. سر در همه‌خانه‌ها پرچم سفید تسلیم، سرش را پایین انداخته و آویزان است. همه منتظر دستورند. هم آنها که پرچم به سر در خانه‌هایشان نصب کرده، هم آنها که تا چند ساعت دیگر شهر را فتح می‌کنند. همه منتظر دستور حاج قاسم. بالاخره بی‌سیم‌ها خش‌خش می‌کند و دستور صادر می‌شود. کوتاه و قاطع: «تا همه زن‌ها و بچه‌ها سالم از شهر خارج نشده‌اند، نیروها اجازه ورود به شهر را ندارند.»

برشی از کتاب

نگاهم به پرچم ایران روی پشت‌بام می‌افتد. برای رسیدن این پرچم به اینجا خون داده‌ایم. بغض گلویم را مشت می‌کند. همسایه‌های خانم‌جان هرروز صبح به امید این پرچم دست بچه‌هایشان را می‌گیرند و به بیمارستان می‌آیند. بروم بگویم اشتباه آمده‌اید؟ بگویم دستمان از دارو خالیست؟ بگویم شرمنده، به خانه‌هایتان برگردید؟ جواب این مادران را هم بتوانم بدهم جواب شهدا را چه بدهم؟ این مادرها دارو می‌خواهند، خون نمی‌خواهند که سخت باشد. قسمت سختش را شهدا داده‌اند. پرچم ایران بالای این ساختمان باشد و مردم ناامید برگردند؟ چشم‌ به پرچم که سوز سرد تنش را تکان می‌دهد، زار می‌زنم. دست به‌دامن جواد می‌شوم؛ راهی جلوی پایم بگذارد. یاد حاج‌احمد متوسلیان می‌افتم، می‌خواست این پرچم را در انتهای افق به زمین بکوبد. کف دست‌هایم را به پرچم و شهدایی که دورش جمع شده‌اند، نشان می‌دهم. خالی‌ست. دست خالی که نمی‌شود کار کرد.
 
چاپ دوم کتاب «همسایه‌های خانم‌جان»؛ روایت پرستار «احسان جاویدی» به قلم زینب عرفانیان (نویسنده دو اثر تحسین شده «مربع‌های قرمز» و «درگاه این خانه بوسیدنی است») در قطع رقعی و ۲۶۸ صفحه توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.

علاقه‌مندان جهت تهیه کتاب می‌توانند از طریق سایت رسمی انتشارات شهید کاظمی (https://nashreshahidkazemi.ir) و یا سایت manvaketab.ir و همچنین از طریق ارسال نام کتاب به سامانه پیام کوتاه ۳۰۰۰۱۴۱۴۴۱ کتاب را تهیه کنند.

انتهای پیام/

منبع: فارس

کلیدواژه: انتشارات شهید کاظمی کتاب همسایه های خانم جان زینب عرفانیان کتاب مربع های قرمز همسایه های خانم جان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۳۹۶۱۲۸۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

این زن شوهرش را با چاقو کشت

صبح ۱۰ اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۲ فریاد‌های کمک خواهی زن جوانی به نام مینا در یکی از خیابان‌های پاکدشت پیچید. همسایه‌ها که هراسان از خانه شان خارج شده بودند با زن پریشان روبه رو شدند که می‌گفت شوهرم را کشتم.
همسایه‌ها پلیس را با خبر کردند و وقتی ماموران به خانه زن جوان رسیدند با جسد خونین همسر ۴۲ ساله اش به نام محمود روبه رو شدند که با ضربه چاقو به سینه اش کشته شده بود.

جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل و همسرش تحت بازجویی قرار گرفت.

اعتراف به قتل شوهر
زن جوان در بازجویی‌ها به قتل شوهرش اعتراف کرد و گفت: ۴ سال پیش با محمود ازدواج کردیم. اما از همان روز‌های اول زندگی مان با هم اختلاف داشتیم.

تااینکه خانواده‌های مان توصیه کردند بچه دار شویم تا اختلاف‌های مان کمرنگ شود. ۲ سال بعد صاحب فرزند شدیم. اما همسرم هر روز بداخلاق‌تر از قبل می‌شد و ما همیشه باهم درگیر بودیم. او سر هر موضوعی مرا به باد کتک می‌گرفت. 

وی ادامه داد: صبح خواب بودم که بار دیگر همسرم عصبانی شد و مرا کتک زد. او از من خواست تلفنم را به او بدهم که مخالفت کردم و او هم من را روی زمین انداخت و با دستانش گلویم را فشار داد. برای چند لحظه چشم هایم سیاه شده بود و دست و پا می‌زدم. نفسم بند آمده بود. در حالی که تقلا می‌کردم دستم به چاقویی خورد که روز زمین قرار داشت. من برای نجات جانم چاقو را برداشتم و ضربه‌ای به شوهرم زدم. محمود مرا رها کرد و خونین روی زمین افتاد. من که ترسیده بودم با جیغ و فریاد از همسایه‌ها کمک خواستم تا او را به بیمارستان برسانند، اما وقتی اورژانس به محل آمد شوهرم جان باخته بود. 

وقتی پزشکی قانونی علت مرگ را پارگی شریان‌های قلب و خونریزی شدید داخلی اعلام کرد. برای مینا کیفرخواست صادر و پرونده اش برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.

در دادگاه

در ابتدای جلسه پدر و مادر مقتول از طرف خودشان و نوه خردسالشان درخواست قصاص را مطرح کردند.

پدر محمود به قضات گفت: عروسم برای تبرئه خودش دروغ می‌گوید. پسرم هرگز او را کتک نزده بود. ما نمیدانیم که در درگیری چه اتفاقی افتاده که این زن با بی رحمی پسرمان را به قتل رسانده است. ما حاضر به مصالحه نیستیم و درخواست قصاص داریم. 

وقتی زن جوان روبه روی قضات ایستاد گفت: آن روز خواب بودم که با شوک از خواب بیدار شدم. محمود یکباره شروع به داد و فریاد کرد و مرا به باد کتک گرفت. او گلویم را گرفت تا خفه شوم. او مرد تنومندی بود و من توان آن را نداشتم که خودم را از دستش نجات دهم. نفسم بند آمد و چشم هایم سیاهی رفت که یکباره دستم به کارد میوه خوری خورد و آن را به طرف همسرم گرفتم. باور کنید می‌خواستم او را 

بترسانم تا رهایم کند، اما چاقو ناخواسته وارد قلبش شد. او او روی زمین افتاد و من خودم را نجات دادم. ولی متوجه شدم محمود غرق خون است. آنقدر شوکه شده بودم که نمی‌دانستم چه کاری باید انجام دهم. من شروع به داد و فریاد کردم و از همسایه‌ها کمک خواستم.

قاضی گفت: چاقو را برای ترساندن همسرت جلوی قفسه سینه اش گرفتی یا برای دفاع از خودت؟

که زن جوان پاسخ داد: من برای ترساندن همسرم چاقو را مقابلش گرفتم. محمود با دو دستش گلویم را گرفته بود و آرنج هایش را هم روی قفسه سینه ام گذاشته بود. نفسم بند آمده بود و هر لحظه فکر می‌کردم دیگر زنده نمی‌مانم. من برای دفاع از خودم چاقو را به دست گرفتم.

با پایان دفاعیات زن جوان، قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.

منبع: رکنا

tags # اخبار حوادث سایر اخبار (تصاویر) این گوسفند غول‌پیکر چینی از پورشه هم گران‌تر است! قارچ‌های زامبیِ سریال آخرین بازمانده (The Last Of Us) واقعی هستند! (تصاویر) عجیب و باورنکردنی؛ اجساد در این شهر خود به خود مومیایی می‌شوند آخرین حسی که افراد در حال مرگ از دست می‌دهند، چه حسی است؟

دیگر خبرها

  • برپایی «گعده امین» در نمایشگاه کتاب تهران/ یک پلتفرم کتابی در راه است
  • گرد و خاک از استان‌های همسایه به یزد می‌رسد
  • درس‌های خانم دیپلمات؛ هیچ‌تضمینی وجود ندارد!
  • پسر جوان مادرش را در خانه آتش زد
  • بیمار روانی مادرش را در خانه آتش زد
  • این زن شوهرش را با چاقو کشت
  • آماده سازی سی‌وپنجمین دوره نمایشگاه کتاب تهران (عکس)
  • آماده‌سازی و نشست خبری سی و پنجمین نمایشگاه بین المللی کتاب
  • نشست خبری سی و پنجمین نمایشگاه بین‌المللی کتاب تهران
  • نشست خبری جشنواره کتاب در حال برگزاری است