Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «الف»
2024-05-08@12:40:56 GMT

جهان‌هاي گمشده / بخش دوم سايه مرگ بر ساحت قلم

تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۹۴۲۱۶۶

جهان‌هاي گمشده / بخش دوم سايه مرگ بر ساحت قلم

سايه سنگين مرگ بر ساحت قلم، تنها به تاريخ گذشته فرهنگ اين مرز و بوم اختصاص نداشته است و بيش و کم مي‌توان نمونه‌هايي از آن را در ميان نويسندگان معاصر شاهد بود كه هر يك به نوعي درد و دريغ اهل فرهنگ و انديشه را در پي داشته و دارد. براي نمونه از آن جمله است:

مجموعه «يادداشت‌هاي روزانه جلال آل احمد» از رويدادهاي زمانه، به‌رغم تمامي مراقبت‌ها، به ديار عدم ره ‌مي‌سپرد؛ آن ‌هم يادداشت‌هايي در چهل دفتر كه به گفته شمس آل‌احمد «دفتر ايام» نام مي‌گيرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

يادداشت‌هايي که سر در زواياي زمانه مي‌گشود و مي‌توانست افقي را به روي مشتاقانش باز کند. محمدحسين دانايي ـ خواهرزادة آل احمد ـ در كتاب خاطرات خود با عنوان «دو برادر»؛ ناظر بر ناگفته‌هايي از زندگي و زمانه جلال و شمس آل احمد، ماجراي مفقود شدن اين يادداشت‌ها را آگاهانه و عمدي دانسته، و چنين اظهار مي‌دارد: «اگر اين فرض درست باشد، آن وقت، نگاه‌ها به دو طرف خيره مي‌شود: يا خود اوصيا در اين كار دست داشته‌اند، يا شخص ديگري مرتكب اين كار شده است. احتمال اول از اين جهت بعيد نيست كه جلال در اين يادداشت‌ها، خيلي صريح و بي‌پرده راجع به همه چيز و همه كس و به طريق اولي، راجع به سه نفر... كه از نزديكانش بودند، اظهار نظر كرده و بعضا در قضاوت‌هايش راجع به آنها تندروي‌هايي هم داشته كه مي‌توانسته مورد پسند اوصيا نباشد و در نتيجه، آنان يا با هماهنگي صريح قبلي يا در يك ائتلاف خود به خودي ناگفته، ترجيح داده‌اند كه يادداشت‌هاي مزبور يا نابود شوند يا در معرض نابودي قرار گيرند يا حداقل انتشارشان تا جايي كه ممكن است، عقب بيفتد....

اگر حدس اول ضعيف باشد و نتوانيم خود اوصيا را در اين قضيه مؤثر و مقصر بدانيم، آن وقت نوبت به احتمال دوم مي‌رسد؛ يعني مداخله شخص ديگر. اين احتمال هم از آن جهت قابل توجه است كه آقاشمس اصولا خيلي اجتماعي بود و افراد متعددي به خانه‌اش رفت و آمد داشتند و چه بسا پيش مي‌آمد كه وقتي به منزلش مي‌رفتيم، مي‌ديديم كه درِ خانه باز است و خودش بي‌خبر از رفت و آمد افراد، در گوشه كتابخانه يا در يكي از اتاق‌ها نشسته و سرگرم كار يا تماشاي تلويزيون است. به ‌علاوه، افراد گوناگوني هم به عنوان جوانان علاقه‌مند به هنر و ادبيات يا روزنامه‌نگار يا كارمند شركت رواق يا دستيار و غيره، در اطراف ايشان مي‌پلكيدند و به خانه‌شان رفت و آمد داشتند و به علت ارتباط كاري، اين امكان برايشان فراهم بود كه به كتاب‌ها و كتابخانه شمس و از جمله به يادداشت‌هاي جلال دسترس داشته باشند. مخصوصا يكي از اين افراد كه بنا به عللي مورد غضب آقاشمس قرار گرفت و طرد شد، بعداً در مسيري قرار گرفت و با افرادي حشر و نشر پيدا كرد كه اولا ميانه خوبي با او نداشتند و مترصد فرصت براي ضربه زدن و انتقام‌گيري از شمس بودند و ثانيا، چون احتمال مي‌دادند كه در اين يادداشت‌ها اشاراتي هم به افكار و اعمال خودشان شده باشد، لذا از اين مي‌ترسيدند كه مبادا شمس با انتشار بخشهاي گزينش شده از اين يادداشت‌ها، بخواهد عليه آنها افشاگري يا جوسازي كند؛ لذا بدشان نمي‌آمد كه يا بلايي بر سر اين يادداشت‌ها بيايد و يا در صورت امكان، اين يادداشت‌ها را به نوعي در اختيار خودشان بگيرند تا به هر نحوي كه خواستند، از آنها استفاده كنند...»1

مفقود شدن تعدادي از دستنوشته‌هاي دكتر عبدالحسين زرين‌کوب در دوره معاصر از جمله مواردي است که بايد بدان اشاره داشت؛ با عناويني چون: «نردبان آسمان» ناظر بر شرح مثنوي مولانا، «اسلام در نقش فرهنگ و سياست» ناظر بر شرح زندگي و انديشه‌هاي سيد جمال‌الدين اسدآبادي، «انسان الهي» ناظر بر احوال و شخصيت امام علي(ع)، همچنين جلد دوم کتاب «تاريخ ايران بعد از اسلام» که به دست ساواک جملگي جمع‌آوري و راهي ديگ خمير شد!

گفتني است: کتاب نردبان آسمان هنگامي ‌که در دست ناشر بود، به سرقت رفت. البته سارق بعد از چند سال با نويسنده تماس گرفت و از وي مبلغ هنگفتي درخواست مي‌کند تا اصل کتاب را بازگرداند. استاد زرين‌کوب گفتند: «من پول ندارم به شما بدهم، شما هم اگر مي‌توانيد، کتاب را چاپ کنيد» که البته هيچ‌وقت اين اتفاق نيفتاد.2 قابل ذکر است خوشبختانه سالها بعد از درگذشت مؤلف، بخشهاي ابتدايي اين کتاب، شامل دفتر اول و دوم مثنوي به دست آمد که با عنوان «نردبان شکسته» به چاپ رسيد. اين عنوان کنايه‌اي بود از ناقص بودن کتاب.

از دست رفتن ترجمه قرآن كريم به قلم مرحوم استاد بديع‌الزمان فروزانفر، آن‌هم در وزارت فرهنگ پيش از انقلاب (ارشاد و فرهنگ اسلامي بعدي)، مورد ديگري است كه پيوسته موجب حسرت خواهد بود.

مرگ قلم به رسم کافکايي!

سوانحي از اين ‌دست تنها به موارد و عناوين بازگفته محدود نمي‌شود. گاه به رسم کافکايي، نوشته‌اي به دست صاحبش به کام مرگ مي‌رود. نويسنده اثر خود را از بين مي‌برد، چون انقلابي روحي و تغيير جهت فكري در او ايجاد شده است؛ هيچ رغبتي به انتشار دستنوشته‌هاي خود ندارد. تا آنجا که از قلم و قلم زدن بيزاري مي‌جويد. دست‌کم مي‌خواهد سر به تن نوشته‌هايش نباشد! نمي‌توان در اين زمينه سخن گفت، اما از نويسنده‌اي پرکار و پراثر چون ابوحيان توحيدي، فيلسوف و اديب قرن چهارم شاهد نياورد. وي به دليل تحولات روحي و نقد حال، در سالهاي پاياني عمر کتاب‌هايش را به شعله‌هاي آتش سپرد. از آن رو که به قول خود «ولدي نجيب و رفيقي حبيب و صاحبي قريب و تابعي اديب» پيدا نکرد! به همين علت نيز در حال حاضر از ميان متجاوز از بيست اثر او، جز چند اثر باقي نمانده است. اگر اطرافيان او را اين خاكسترشدن و اين به خاك نشستن قلم مايه آزردگي مي‌آمد، نويسنده‌اي چون ابوحيان را، اين قلم و نوشتن بود كه صد افسوس و دريغ جلوه مي‌كرد!

قاضي ابوسهل علي بن محمد نامه‌اي به او نوشت و از اين کار ناشايست ملامتش نمود. وي در پاسخ ضمن اظهار شگفتي از اين نامه‌ ملامت‌آميز ابراز داشت: «... بدان که اين كتاب‌ها که من به قالب تأليف ريخته بودم مشتمل بر علوم سرّ و علن بوده، ولي نه اهل سرّي پيدا کردم که خريدار سرش باشد و نه راغبي پيدا کردم که طالب علانيه‌اش باشد. علاوه بر آن اکثر اين کتب را براي خاطر مردم نوشته بودم که بدين‌ وسيله به مالي و جاهي يا رياستي نايل گردم؛ ولي از همه اينها که محروم گرديدم. البته هرچه خدا براي من اختيار کرده، همان نيکوست. خوشم نيامد که حجتي عليه خود باقي بگذارم و از جمله چيزهايي که عزم مرا محکم کرد، اين بود که من ولدي نجيب و رفيقي حبيب و صاحبي قريب و تابعي اديب پيدا نکردم. پس بر من دشوار شد که آنها را براي گروهي باقي بگذارم که با آنها بازي کنند. سهو و غلطي که پيدا کردند، براي آن فحشم بدهند و آبرويم را ببرند و نقص و عيب براي من بتراشند. اگر گويي چرا در حق مردم سوءظن پيدا كرده‌اي و آنها را با اين عيب سرزنش مي‌کني، جواب من به تو اين است که آنچه از آنها در حال حيات ديدم، همان ظن مرا بعد از ممات اثبات مي‌کند. چگونه آنها را پيش قومي بگذارم که من بيست سال با آنها مجاورت کردم و از يکي از ايشان وداد و دوستي ظاهر نشد؟!

بعد از اين همه شهرت و معروفيتي که پيدا کردم، اضطرار مرا وادار به خوردن سبزه صحرايي کرد و پيش عوام و خواص به گدايي رسوايي افتادم و دين و مروت خود را فروخته، با ريا و سمعه و نفاق گذرانيدم! احوال روزگار پيش تو روشن است و البته تصديق مي‌کني که اين که عرض کردم از جاده صواب دور نبود. علاوه بر آن من در سوزانيدن آنها پيروي از پيشواياني نموده‌ام که پيروي از آنها مي‌شود.»3

متاسفانه قرنها بعد دكتر فريدون آدميت نيز با انبوه يادداشت‌هايش همين كار را كرد!

شبلي ـ از صوفيان شوريده‌سر ـ كتاب را و هر چه نوشتني است، كنايه از سياهي دل مي‌شمرد. به زعم او، كتاب به مثابه علم قال و علم ظاهر و علم معامله است كه در برابر علم حال و علم باطن و علم مكاشفه قرار مي‌گيرد و صوفي را با علم قال چه کار؟! کتاب راهي است براي پيش از وصول به معرفت، اما براي بعد از وصول به معرفت مخل آسايش است و حجاب راه سالك و مانع گشايش روح، که به قول حافظ:

بشوي اوراق اگر همدرس مايي كه علم عشق در دفتر نباشد

ادامه دارد

پي‌نوشت‌ها:

1ـ «دوبرادر»، ناگفته‌هايي از زندگي و زمانه جلال و شمس آل احمد، خاطرات محمدحسين دانايي، به اهتمام محمدرضا كائيني، صص404 ـ 405 [چند سال پس از انتشار اين كتاب، خوشبختانه اين دفترها پيدا شدند و به لطف بانو ويكتوريا دانشور در اختيار آقاي دانايي قرار گرفتند. بخش نظرها و انديشه‌ها].

2ـ روزبه زرين‌کوب در گفتگو با ايبنا

3ـ زنجاني، سيداحمد، الکلام يجر الکلام، ج2، صص187ـ 188، چاپخانه قم، بي‌تا

منبع: الف

کلیدواژه: یادداشت ها آل احمد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۹۴۲۱۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

قتل خونین مرد گمشده توسط ۲ دوست چاقوکش در اتوبان همت

۲ مرد جوانی که دوست گمشده خود را در اتوبان همت به‌قتل رسانده بودند، دستگیر شدند. - اخبار اجتماعی -

به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری تسنیم، فروردین‌ماه امسال، اعلام فقدانی مرد جوانی به‌نام نیما به اداره چهارم پلیس آگاهی گزارش داده شد که پس از ثبت شکایت و تشکیل پرونده در شعبه هشتم دادسرای امور جنایی، کارآگاهان خیلی زود با دستور بازپرس سالار صنعتگر وارد عمل شدند.

تیم جنایی در نخستین گام از پزشکی قانونی و بیمارستان‌های تهران استعلام گرفتند اما ردی از نیما پیدا نکردند، از سوی دیگر بررسی‌ها نشان‌ می‌داد که مرد گمشده پس از اینکه خانه را ترک کرده به دیدار 2 نفر از دوستانش رفته است.

اقدامات اطلاعاتی نیز حکایت از آن داشت؛ نیما از چند ماه قبل با 2 نفر از دوستانش اختلافات مالی پیدا کرده بود و فقدانی وی بی‌ربط به این موضوع نیست که همین کافی بود تا 2 مرد جوان به‌عنوان تنها مظنونین پرونده دستگیر شوند.

2 مرد جوان که در جریان تحقیقات ابتدایی منکر هرگونه درگیری با نیما بودند اما پس از مشاهده مدارک موجود داخل پرونده چاره‌ای جز بیان حقیقت را نداشتند و اواسط اردیبهشت‌ماه از یک جنایت هولناک رازگشایی کردند.

یکی از متهمان ماجرا را این‌طور توضیح داد: نیما از دوستانمان بود؛ چند ماه گذشته با کارت عابربانک او خریدی انجام دادیم اما پول را بازنگرداندیم که همین موضوع اختلافات مالی را رقم زد هرچند به ارتباط دوستانه‌ لطمه‌ای وارد نشد.

قتل دایی و خاله به‌خاطر تقسیم ارثیه میلیاردی با ضربات سنگ

او در ادامه گفت: شب حادثه با نیما قرار ملاقات داشتیم، بعد از مصرف مشروبات الکلی سوار ماشین شدیم، در اتوبان همت بودیم که نیما ناگهان بحث پول را پیش کشید، مشاجره بالا گرفت و نیما چاقو کشید. در جریان درگیری، من و دوستم برای دفاع از خودمان به او ضرباتی با چاقو زدیم که منجر به قتل شد.

مرد جنایتکار ادامه داد: پس از ارتکاب جنایت خیلی ترسیده بودیم؛ به همین خاطر به یکی از روستا‌های مأمونیه واقع در نزدیکی جاده ساوه رفتیم و جسد را دفن کردیم؛ پشیمان هستیم و قصد قتل نیما را نداشتیم او خودش در ماشین چاقو کشید.

پس از این اعترافات هولناک، با دستور بازپرس جنایی تیم تشخیص هویت پلیس آگاهی، متخصصان پزشکی قانونی و کارآگاهان به‌همراه متهمان راهی شهرستان مأمونیه شدند و پس از ساعت‌ها تجسس جسد مرد گمشده را کشف کردند.

به گزارش تسنیم، با دستور قاضی سالار صنعتگر؛ بازپرس ویژه قتل شعبه هشتم دادسرای امور جنایی، جسد برای معاینات دقیق‌تر به پزشکی قانونی منتقل شد و متهم جهت کشف ابعاد پنهان پرونده در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت.

انتهای پیام/+

دیگر خبرها

  • سرنوشت تلخ و هولناک مرد گمشده
  • سرنوشت هولناک مرد گمشده
  • دختر گمشده در جنگل دشت شاد کالپوش پیدا شد
  • دختر جوان گمشده در جنگل دشت شاد پیدا شد
  • ۱۰ گنج گمشده بزرگ تاریخ | داستان‌هایی خواندنی از گنج‌های مرموز دنیا
  • همکاری‌های کشاورزی ایران و تاجیکستان گسترش می‌یابد
  • قتل خونین مرد گمشده توسط ۲ دوست چاقوکش در اتوبان همت
  • یادداشت: کلوپ لج نکرد، صلاح درخشید
  • بهشت گمشده سیروان
  • یادداشت مهرداد خدیر / این مرد طراح لایحه عفاف و حجاب است /او در چه سمت‌هایی مشغول به کار بوده است؟ /آن اقبالی این اقبالی نیست!