گزارشی از آیین رونمایی کتاب «زمانهای دست دوم» در فرهنگسرای رسانه آشنایی با باورها و تاریخ شفاهی روسیه از زبان نویسنده برنده جایزه نوبل
تاریخ انتشار: ۸ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۹۱۱۹۵۰
بهرام امیر احمدیان در نشست رونمایی از ترجمه رمان «زمانهای دست دوم» گفت: عمده ادبیات روسی که تاکنون به دست ما رسیده است، به صورت مستقیم از این زبان نبوده است و از زبانهایی نظیر فرانسوی به فارسی برگردانده شده است. ترجمه مستقیم از روسی به فارسی ویژگی منحصر به فرد این کتاب است.
به گزارش الف کتاب، آیین رونمایی از کتاب «زمان دست دوم» اثر سویتلانا آلکسیویچ با حضور مترجم کتاب، شهرام همت زاده و منتقدین بهرام امیر احمدیان و سید حسین طباطبایی در یکصد و پانزدهمین نشست زرین قلم در فرهنگسرای رسانه برگزار شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در ابتدای جلسه و پس از اجرای موسیقی زنده، شیوا خنیاگر بازیگر با سابقه سینما و تلویزیون، بخشهایی از کتاب «زمان دست دوم» که به قلم شهرام همتزاده ترجمه شده است را خواند.
در بخش بعدی این برنامه، شهرام همتزاده صحبت کرد و در مورد ترجمه کتابی از ادبیات روسیه گفت: قبلا یک اثر دیگر از آلکسیویچ ترجمه کرده بودم که «زمزمههای چرنوبیل» نام داشت. این کتاب در انتشارات نیستان به چاپ رسید و بازخوردهای مختلفی از آن داشتم. در مورد خانم آلکسیویچ باید بگویم که ایشان به دلیل نوشتن همین کتاب، برنده جایزه نوبل شد و وقتی که این کتاب را به فارسی ترجمه کردم، بازخوردهای بسیار خوبی را دریافت کردم. جالب است بدانید که کتاب زمان دست دوم، در ابتدا به نام «دوران سوخته» نامگذاری میشود چرا که به دورانی برمیگردد که در آن مقطع، شوروی فروپاشی کرده بود. البته خانم آلکسیویچ از عمد اسم زمان دست دوم را برای کتاب خود برگزیده است و من هم به نام آن دست نزدم در حالی که در کتاب قبلی ایشان یعنی زمزمههای چرنوبیل، نام اصلی کتاب دعاهای چرنوبیل بود و ما کمی تغییر در نام آن دادیم. بارها گفتهام که مترجمها خیانت میکنند چرا که راه دیگری ندارند. خاطرم هست زمانی که زمزمههای چرنوبیل ترجمه شد، در یکی از روزنامههای تاجیکستانی نقدهای بسیار جالبی خواندم. حتی عدهای ایرانیان ساکن در فرانکفورت، این ترجمه را خوانده بودند و نظراتی داشتند.
وی ادامه داد: در کتاب زمان دست دوم، با یک تاریخ شفاهی روبهرو هستیم. در بخشی از این کتاب، یک کاراکتر، فردی تاجیکی را با لفظی زشت مورد خطاب قرار میدهد. از آن جا که تجربه بازخوردهای قبلی را داشتم و میدانستم که تاجیکها نیز این ترجمه را خواهند خواند، مجبور شدم که آن توهین را حذف کنم. البته میدانم که این کار یک خیانت است اما اصلا دوست ندارم که دوستان تاجیکی و افغان من ناراحت شوند. من، آنان را بخشی از هموطنان خود میدانم و اعتقاد دارم که به دلیل یک فحش که میتوانم آن را حذف کنم، نباید آزارشان دهم. خانم آلکسیویچ بسیار دوست داشت که به ایران سفر کند. قرار بود که ایشان برای نمایشگاه کتاب سال آینده در ایران حضور داشته باشد اما شب گذشته، نامهای به من زدند و اعلام کردند که بیمار شدهاند و یک عمل جراحی خواهند داشت. بر همین اساس، شاید ایشان بعد از نمایشگاه کتاب به ایران بیاید.
همتزاده بیان داشت: من همیشه در مورد تاریخ شوروی مطالعه کرده و در مورد فروپاشی آن بسیار تحقیق میکردم. جالب است بدانید که خود من در مرز جلفا به دنیا آمدهام. وقتی با آثار خانم آلکسیویچ آشنا شدم، برایم بسیار گیرا بود و تصمیم گرفتم تا با ترجمه آن، باعث شوم که هموطنانم نیز با ایشان آشنا شوند. البته اعتقاد دارم کسانی که میتوانند این آثار را به زبان روسی بخوانند، بهتر است که این کار را انجام دهند چرا که ترجمه من قطعا ضعفهایی دارد و ممکن است در مواردی ایراداتی وجود داشته باشد.
... فروتن، سخنران دیگر این جلسه بود. او راجع به ترجمه آثار روسی به زبان فارسی گفت: در ابتدا باید بگویم که قرار بود به عنوان سخنران در این جلسه حضور داشته باشم اما به دلیل زمان بسیار کمی که داشتم، خواهش کردم که من را از برنامه حذف کنند چرا که اعتقاد دارم باید کتاب را خواند تا بتوان به درستی آن را نقد کرد. اگر بخواهم راجع به برخورد خود با آثار ترجمه سخن بگویم باید به یک خاطره اشاره کنم. خاطرم هست اولین کتاب ترجمهای که خواندم رمان «اثر» نوشته مری ماتیسن بود که به زبان فارسی ترجمه شده بود. همچنین پدرم که بسیار اهل خواندن بود، کتاب «بینوایان» را به من هدیه داد تا بخوانم. او از من خواست که 10 صفحه از این کتاب را بخوانم و ماجرا را برایش شرح دهم. وقتی که 10 صفحه را خواندم و داستان را برایش تعریف کردم، به من 1 تومان هدیه داد. همین موضوع باعث شد که به خواندن کتاب علاقهمند شوم. پدرم اعتقاد داشت که ترجمه کتاب بینوایان، از حسینقلی مستعان یک نویسنده ساخت. از همین منظر، ترجمه کتاب از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است چرا که ما را با دنیای جدیدی آشنا میکند. برای مثال، لازم نیست که ما به روسیه برویم تا به آداب و فرهنگ آنان پی ببریم. بلکه کافی است که آثار ترجمه شده از این کشور را خواند. بعضا ترجمههایی را میخوانیم که کلمه به کلمه ترجمه شده است و اصلا جذاب نیست اما کسی که از زبان روسی به صورت مستقیم به فارسی ترجمه میکند، یعنی هم روسی را به خوبی بلد است و هم با اصول نویسندگی زبان فارسی آشنا است. بنابراین اثر او همیشه جذاب است و میتواند تجربههای جدیدی را به همه مخاطبان اضافه کند.
بهرام امیر احمدیان، سومین سخنران این جلسه بود. او ضمن اشاره به ترجمه متون روسی به زبان فارسی و قرابت جغرافیایی دو کشور گفت: بسیار خوشحال هستم که در این جلسه حضور دارم. به ویژه این که قرار است پیرامون جدیدترین اثر دوست عزیزم، آقای همتزاده صحبت کنم. بخش عمده اطلاعات ما پیرامون شوروی به زمان جنگ سرد برمیگردد. حتی تفکرات و اندیشههای مسئولان و اندیشمندان سیاسی نیز در فضای جنگ سرد شوروی است و بنابراین نگاهشان به شوروی، بیشتر نگاه به یک کشور ابر قدرت است و قبله آمالشان در همانجا به تصویر کشیده میشود. خاطرم هست که چند سال پیش، سفری به روسیه داشتم و در میدان سرخ مسکو، مزار بسیاری از سران را دیدم. در همین هنگام، پیرمردی روی قبر استالین زانو زد، دستش را به تندیس او مالید و سپس همان دست را به صورتش زد. هنوز هم میتوان افراد بسیاری را پیدا کرد که به استالین و حزب کمونیسم وفادار هستند و به سنتهای آن پایبند هستند. با این حال، در علوم سیاسی گفته میشود که بزرگترین اشتباه تاریخ، قلمداد کردن شوروی به عنوان یک ابر قدرت بود چرا که بعد از سال 1991 و همزمان با فروپاشی آن، به چنان منجلابی رسید که نتوانست خود را از این مهلکه بیرون بکشد. تصویری که در این کتاب از سوی مردم به نمایش درمیآید، موید همین مساله است و متوجه میشویم که شوروی ابر قدرت نبوده است. شکسپیر میگوید: وقتی اندیشهای باورمندانی داشته باشد و همان اندیشه فرو بپاشد، بیش از هر کس دیگری، باورمندان آن رنج میبرند. در روسیه، کسانی که کمونیستتر بودند، بسیار بیشتر از مردم عادی رنج بردند.
وی، ترجمه مستقیم از زبان روسی به فارسی در این اثر را یکی از ویژگیهای منصر به فرد این اثر دانست و گفت: کتاب زمانهای دست دوم بسیار ارزشمند است. برخلاف گفته سخنران قبلی که میگفت در کشور ما تاریخ شفاهی جایگاهی ندارد، باید بگویم که کشور ما مالامال از تاریخ شفاهی است و بسیاری از نویسندگان ما کتابهای خود را براساس همین تاریخ شفاهی مینویسند. سوال مهمی که در این میان وجود دارد این است که ترجمه چنین کتابی، چه کمکی میتواند به جامعه ادبی و علمی ما داشته باشد؟ دقت داشته باشید که عمده ادبیات روسی که تاکنون به دست ما رسیده است، به صورت مستقیم از این زبان نبوده است و از زبانهایی نظیر فرانسوی به فارسی برگردانده شده است. در این کتاب و کتاب قبلی آقای همتزاده میبینیم که ترجمه مستقیمی از زبان روسی به زبان فارسی صورت گرفته است که بسیار ارزشمند است. خوشحال هستم که نویسنده توانایی این دو کتاب را ترجمه کرده است. جالب است بدانید که در نقد کتاب قبلی نوشته بودم «چه بهتر است مسئولان ما که روی انرژی هستهای کار میکنند، حتما این کتاب را بخوانند تا ببینند که تکنولوژی هستهای چه مزایا و چه معایبی دارد». در جمعبندی باید بگویم که زمانهای دست دوم، کتاب بسیار ارزشمندی است. باید از انتشارات نیستان تشکر کنم که همت کردند و این دو کتاب سنگین را ترجمه کرده و با صرف هزینه سنگین، آن را به چاپ رساندند. دقت کنید که این کار بسیار ارزشمند است و نباید به همین راحتی از کنار آن گذشت. اکنون تیراژ کتابهای ما افت داشته باشد و بسیاری از عناوین کتابها را هیچ ناشری چاپ نمیکند.
او به برخی نکات ضعف در این اثر اشاره کرد و گفت: نکاتی در این کتاب وجود دارد که بهتر است رفع گردد. وقتی به جلد کتاب نگاه میکنیم، میبینیم که بهتر بود در ابتدا عنوان کتاب آورده میشد، سپس اسم نویسنده روسی را ذکر میکردند و در پایان نام مترجم برده میشد. همچنین بر روی کتاب نوشتهاند «برنده جایزه نوبل ادبیات». دقت کنید که این کتاب برنده جایزه نوبل نشده است بلکه کتاب قبلی خانم آلکسیویچ برنده جایزه نوبل شده است. این اطلاعات نادرست است. اگر میخواهیم بگوییم که این نویسنده برنده جایزه نوبل شده است، بهتر بود در زیر اسم او این عبارت نوشته میشد. نکته دیگری که وجود دارد به پشت جلد کتاب برمیگردد. در این جا نوشته شده است که «کمونیستها در سال 91 از تیراندازی واهمه داشتند....» به نظرم، باید اشاره میشد که سال 91 در چه تقویمی مد نظر است؟ آیا 1991 است یا 1391؟ به اعتقاد من، باید کارهای زیادی روی این کتاب صورت بگیرد چرا که موضوعات مهمی در حوزه تاریخ شفاهی بیان شده است که بهتر است شرح و بسط بیشتری داده شود.
این منتقد ادبی، اطلاعات ارائه شده در رمان «زمانهای دست دوم» را بسیار ارزشمند دانست و گفت: مترجم کتاب، در مقدمهای که نوشته است، موضعی سخت و ضد شوروی گرفته است. این کار درست نیست چرا که او باید بیطرف باشد. در این بخش، انتظار میرود که مترجم راجع به کار خود بنویسد. البته آقای همتزاده یکی از کسانی است که اطلاعات زیادی راجع به روسیه دارد و به نوعی میتوان گفت که یک روسیهشناس است. ایشان اطلاعات وسیعی راجع به روسیه دارد و این اطلاعات را در پاورقیهای کتاب آورده است. خب، به دلیل ماهیت رمانگونه بودن این کتاب، دادن اطلاعات اضافی در پاورقی، امری طبیعی است چرا که با یک کتاب تاریخی روبهرو نیستیم اما یک نکته مهم وجود دارد که باید مورد توجه قرار بگیرد. مثلا در بخشی از کتاب، نامی از یک شهر برده شده است؛ آقای همتزاده به تفصیل، به معرفی آن شهر پرداخته است در حالی که برای مخاطب یک رمان، این اندازه از اطلاعات لازم نیست. در کتاب قبلی نیز به ایشان گفتم که اطلاعات شما بینظیر است اما ارائه تمام این اطلاعات در یک رمان، وجهه مثبتی ندارد. شاید بهتر بود که این اطلاعات به جای پانوشت در پی نوشت ارائه میشد. مجددا تکرار میکنم که ارائه این اطلاعات غنی از سوی ایشان، کار بسیار خوب و پسندیدهای است، در صورتی که شما بخواهید یک کتاب علمی یا تاریخ شفاهی بنویسید. زمانی که رمان مینویسیم، موضوع متفاوت است. البته باید اشاره کنم که بعضی از مکانها، رخدادها و ... که در خلال رمان بیان شده است، احتیاج به معرفی دارند. هر کدام از این عبارات، پیشزمینهای در دل خود دارند که باید بیان شود و تا زمانی که مفهوم آن را به مخاطب نگوییم، او نمیتواند به درستی ادامه داستان را بفهمد. بنابراین نوشتن پاورقی در مواردی الزامی است و در مواردی دیگر بهتر است که در پینوشت ارائه شود. در حقیقت، کاری که آقای همتزاده انجام داده است، از دیدگاهی بایسته بوده است و از دیدگاهی دیگر نبایسته بوده است.
احمدیان در بخش انتهایی صحبتهای خود گفت: در این کتاب، بسیاری از مقولههای مهم اجتماعی مورد اشاره قرار گرفته است. برای مثال، توجه ویژهای به باورهای قدیمی روسها داشته است. شاید یکی از مهمترین مسائلی که در کتاب بدان پرداخته شده است و حقیقت نیز دارد، اوضاع آشفته شوروی در روزهای پس از فروپاشی است. خاطرم هست که خود من همراه با جمعی از دوستان، در ایامی که شوروی فروپاشی شده بود، در این کشور حضور داشتیم. اوضاع امنیتی، گرانی اجناس، نابهسامانیها و ... را به چشم دیدیم. این موضوعات در این رمان به خوبی اشاره شده است. علاوه بر این، به خفقان دوران حکومت استالین پرداخته شده است. موضوع اساسی این است که حکومت شوروی فروپاشیده است و به همین دلیل اقتصاد شوروی دچار نوسان عجیب و غریبی شده است. باید بگویم که اطلاعات بسیار ارزشمندی در این کتاب وجود دارد و خواندن این کتاب را به کسانی که میخواهند شوروی را بشناسند، توصیه میکنم. کسانی که فکر میکنند شوروی یک قدرت بزرگ بوده است، با خواندن این کتاب متوجه میشوند که شوروی یک قدرت جهنمی است. باید بگویم که کتابهایی که با این سبک و سیاق چاپ شده است، بسیار کم هستند و به همین دلیل باید به آقای همتزاده و انتشارات نیستان تبریک گفت.
سخنران بعدی این مراسم رونمایی، سید حسین طباطبایی، وابسته فرهنگی پیشین ایران در روسیه بود. او در ابتدای صحبتهای خود گفت: خانم آلکسیویچ در سال 2015 به عنوان برنده جایزه نوبل ادبی معرفی شد. برخلاف فرمایش آقای دکتر احمدیان، باید بگویم که براساس بیانیه صادر شده از سوی بنیاد نوبل، ایشان به دلیل روایتهای چند صدایی که مظهر رنج و شجاعت در روزگار ما است، این جایزه را دریافت کرده است. در حقیقت، ایشان به دلیل مجموعه آثاری که در این سالها داشته است، این جایزه را دریافت نموده است. البته تا قبل از این که ایشان به عنوان برنده جایزه نوبل مطرح بشود، در بین ایرانیان هیچ معروفیتی نداشته است و هیچ شناختی از او نداشتیم. این نویسنده به 5 گانه مشهور خود، شهره است. او هدف اصلی حیات ادبی خود را در موجودی به نام تاریخ قرار داده است و کتابهایی که را نوشته است که بیشتر در زمینه تاریخ شفاهی روسیه است. در بخشی از این متون این کتابها جوانان و نوجوانانی را میبینیم که در جنگها شرکت داشتند و حالا خاطرات آنان توسط نزدیکانشان روایت شده است. به اعتقاد من، یکی از دلایل مهم برای روی آوردن به ترجمههای آثار خانم آلکسیویچ، دریافت جایزه نوبل توسط ایشان است. تمام 5 اثری که ایشان تاکنون نوشته است، مورد استقبال قرار گرفته و هر کدام در سطوح مختلفی از امانتداری ترجمه شده است. باید اذعان کنم که ترجمه یکی از مهمترین کتابهای ایشان توسط آقای همتزاده، اقدام بسیار بزرگی است که جای خوشحالی دارد و باید از انتشارات نیستان تشکر کرد.
او ترجمه مستقیم از زبان روسی به فارسی را بزرگ ترین ویژگی این ترجمه دانست و گفت: کتاب زمانهای دست دوم در سال 2013 منتشر شده است و در سال 2018 به زبان فارسی ترجمه شده است. به نظرم، این اتفاق، بسیار خوب و مبارک است چرا که فاصله ترجمه اثر با زمان نگارش آن 5 سال است. در حقیقت، اگر زمان ترجمه اثری با زمان نگارش آن در حد 4-5 سال باشد، بسیار خوب است. خوشبختانه بسیاری از مترجمین ما توجه ویژهای به این موضوع دارند و از اهمیت آن باخبرند. باید ترجمه این کتاب را به جامعه ادبی کشور که نسل جدیدی از آشنایان به ادبیات روسیه را در دل خود دارد، تبریک گفت. یکی از نکات مهمی که باید بدان توجه داشت، موضوع ترجمه مستقیم از زبان مبدا به زبان فارسی است. هر اندازه بتوانیم، واسطهها را کم کنیم، طبعا میزان خیانتهایی که آقای همتزاده در ابتدای جلسه اشاره کردند، کم میشود که بسیار خوب است. خانم آلکسیویچ نگاه ویژهای به جامعه شوروی دارد و به صورت بیطرفانه ناقل صحبتها، اتفاقات و رویدادها است. ایشان در تمام آثار خود، هم نقل قولهای جوانان ضد کمونیسم را آورده است و هم به نقل قولهای جوانان استالین پرست توجه کرده است.
طباطبایی در بخش دیگری از صحبتهای خود، به بعضی نکات ضعف این ترجمه اشاره کرد و گفت: در سخنان قبلی به عدم بیطرفی مترجم کتاب اشاره شد. باید بگویم که آقای همتزاده در مقدمه این کتاب، بیطرفانه عمل نکرده و نگاهی یک طرفه به ماجرای شوروی و فروپاشی آن دارد. علاوه بر این، در مورد پانوشتها باید بگویم که تعدادشان بسیار زیاد است و همچنین بعضی از پانوشتها اضافی است و حضور یا عدم حضور آن کمکی نمیکند. به نظرم، آوردن این پانوشتها در انتهای کتاب بسیار بهتر است چرا که باعث میشود، جلوی وقفههای اضافی گرفته شود و خواننده رشته اصلی داستان را به بهانه خواندن پانوشتها از دست ندهد.
بهرام احمدیان در پاسخ به سوالی مبنی بر تمایل مخاطب برای خواندن این کتاب گفت: این کتاب، یک کتاب عام نیست و بنابراین مخاطب عام ندارد. کسانی که مطالعات روسیهشناسی دارند، به سراغ این کتاب ارزشمند خواهند رفت و از آن به عنوان یک مبنا برای مطالعات خود استفاده خواهند کرد. دقت داشته باشید که این کتاب برای تمام دانشجویان رشتههای مرتبط با زبان روسی، یک مبنا است و به همین دلیل بسیار ارزشمند است. این کتاب میتواند منبعی بسیار خوب برای پژوهشگران در دانشگاههای سراسر کشور باشد. البته کسانی هم هستند که علاقهمند به مطالعه پیرامون تاریخ روسیه هستند و به دنبال این کتاب خواهند آمد.
طباطبایی در پاسخ به همین سوال گفت: از آنجا که این کتاب، یک کتاب تاریخ شفاهی است، میتواند جذابیتهایی را برای بعضی از مخاطبان به همراه داشته باشد. البته از نظر حجم کتاب، باید گفت که با حجم زیادی مواجه هستیم. باید بگویم که اگر کسی نسبت به تاریخ روسیه اطلاعات دقیق نداشته باشد، خواندن این کتاب برایش خستهکننده خواهد بود. به نظرم، این کتاب را میتوان در محفلهای علمی منتشر کرد. این کتاب برای کسانی که کار علمی و پژوهشی پیرامون روسیه انجام میدهند، از اهمیت ویژهای برخوردار است.
او اضافه کرد: به نظر من، نمیتوان گفت که آثار خانم آلکسیویچ صرفا مخاطب خاص دارد. تا جایی که من اطلاع دارم، تاکنون 4 میلیون نسخه از کتاب زمزمههای چرنوبیل ایشان به فروش رسیده است. در دنیای امروز، کتابی که برای مخاطب خاص نوشته شده باشد، هیچ وقت به این حد از تیراژ نمیرسد. به نظرم، حجم بالای این کتاب ممکن است که مشکلاتی را ایجاد کند. به صورت کلی، کارهای خانم آلکسیویچ از اطناب برخوردار است. وقتی ترجمه کتاب را میخواندم به ناگاه احساس کردم که متن به هم ریخته است. در ابتدا با خود فکر کردم که این مشکل احتمالا به دلیل ترجمه مترجم است اما وقتی که اصل ترجمه را با متن اصلی تطبیق دادم، دیدم که اصلا اینگونه نیست و اطناب بیشاز حد خانم آلکسیویچ چنین موضوعی را رقم زده است. ایشان سادهنویس و زیبانویس است اما به دلیل اطنابی که در متنهایشان وجود دارد، کتابشان کمی خستهکننده است. دقت داشته باشید که ما زمانی میگوییم یک کتاب مخاطب خاص دارد که وارد مفاهیم سطح بالای تئوری شود اما این کتاب اصلا اینگونه نیست و ممکن است که مخاطب به دلیل بیحوصلگی آن را کنار بگذارد نه عدم برقراری ارتباط با نوشتهها. بنابراین به صورت قطعی نمیتوان گفت که کتاب دارای مخاطب خاص است بلکه مخاطب این کتاب، مخاطب عام و علاقهمند است.
همتزاده در پاسخ به سوال منتقدین برنامه مبنی بر ترجمه یک طرفه گفت: در این کتاب، سعی شده است تا تمام عبارات بدون هیچ کم و کاستی آورده شود. البته در مواردی، بعد از بیان یک جمله، توضیحاتی در پرانتز داده شده است. این توضیحات مربوط به مترجم این کتاب است. باید بگویم که مطالعات بسیاری در زمینه روسیه داشتهام و به همین دلیل ارائه این توضیحات را ضروری دانستم. در مورد مقدمه کتاب که توسط منتقدین محترم بیان شد باید بگویم که این متن، کمی تند نوشته شده است و فکر میکنم که حس ضد کمونیستی و ضد شوروی من در نوشتن این متن شدید بوده است. البته برای بیان این صحبتها دلایلی دارم که بر منبای مستندات تاریخی است. برای مثال، باید بگویم که مارکس، اصلا مردم شوروی را دوست نداشته است و تمام صحبتهای او به ضرر مردم بوده است. به اعتقاد من، اگر در روسیه، انقلاب کمونیستی رخ نمیداد، آنان به مراتب پیشرفتهتر بودند. با تمام دلایلی که دارم، قبول دارم که در این مقدمه کمی تند رفتم. این متن اوج نفرت من از کمونیسم را نشان میدهد. در مورد استفاده از پاورقیها احساس میکردم که آوردن بعضی عبارات تخصصی، سوالاتی را برای مخاطب ایجاد خواهد کرد. به همین دلیل نیاز است که پاسخی به این سوالات داده شود.
در بخش انتهایی این مراسم، شیوا خنیاگر بخش دیگری از این کتاب را خواند و سپس، آیین رونمایی از ترجمه رمان «زمانهای دست دوم» برگزار شد.
منبع: الف
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۹۱۱۹۵۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
یک جنگ سرد جدید؟ جنگ جهانی سوم؟ / چگونه می توانیم در این «عصر سردرگمی» حرکت کنیم؟
فرارو- تیموتی گارتون اش، مورخ، نویسنده و مفسر بریتانیایی است. او استاد مطالعات اروپایی در دانشگاه آکسفورد است. بخش عمدهای از آثار "تیموتی گارتون اش" مربوط به اواخر تاریخ مدرن و معاصر اروپای مرکزی و شرقی بوده است. او در مورد رژیمهای کمونیستی سابق آن منطقه، تجربه آنها با پلیس مخفی، انقلابها در سال ۱۹۸۹ میلادی و تبدیل دولتهای بلوک شرق سابق به کشورهای عضو اتحادیه اروپا مطالبی را نوشته است. "تیموتی گارتون اش" نقش اروپا و چالش ترکیب آزادی و تنوع را به ویژه در رابطه با گفتار آزاد مورد بررسی قرار داده است. کتابهای متعددی از او به زبان فارسی ترجمه و چاپ شده اند از جمله کتاب "ما مردم" با ترجمه "فروغ پوریاوری" توسط "نشر ثالث" و "پرونده" با ترجمه "صبا نوروزی" توسط "نشر کتاب پارسه".
به گزارش فرارو به نقل از گاردین، در دوره کنونی چند بحرانی سیارهای ما سعی میکنیم با نگاه به گذشته به اهداف خود دست یابیم. آیا آن طور که گرابین نیبلت، رئیس سابق اندیشکده چتم هاوس در کتاب تازه اش اشاره میکند ما احتمالا در جنگ سرد تازهای قرار داریم؟ آیا این وضعیت همان گونه که "نایل فرگوسن" مورخ استدلال کرده ما را به آستانه جنگ جهانی سوم سوق خواهد داد؟ یا آن گونه که من گاهی اوقات به آن اشاره کرده ام آیا جهان در حال اغاز وضعیتی شبیه به اروپای اواخر قرن نوزدهم متشکل از امپراتوریهای رقیب و قدرتهای بزرگ است؟
راه دیگری برای تلاش به منظور قرار دادن دردسرهای مان در شکل تاریخی قابل درک آن است که آنها را به مثابه "عصر ... " نامگذاری کنیم و واژگانی که جای آن سه نقطه را میگیرند نشان دهنده موازی بودن شرایط یا تضاد شدید وضعیت فعلی با عصر پیشین باشند. از این روست که "فرید زکریا" استاد روابط خارجی و مفسر در شبکه خبری "سی ان ان" در تازهترین کتاب خود اشاره میکند ما در "عصر جدیدی از انقلاب ها" قرار داریم بدان معنا که میتوانیم چیزهایی از انقلابهای فرانسه، صنعتی و آمریکا بیاموزیم یا آن گونه که "گیدئون راچمن" مفسر حوزه روابط خارجی در "فایننشال تایمز" میگوید در عصر "مرد قوی" به سر میبریم؟ "مارک لئونارد" رئیس شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا میگوید: "نه، عصر فعلی "عصر فقدان صلح" است، زیرا ارتباط باعث بروز تعارض میشود".
با این وجود، اگر بخواهیم درباره عصر حاضر صحبت کنیم مطمئنا میتوان گفت "عصر هوش مصنوعی" است اصطلاحی که عنوان کتابی است که توسط "هنری کیسینجر" خبره عرصه روابط خارجی نوشته شده بود یا شاید بتوان گفت عصر حاضر همان گونه که "برونو ماکائس" ستون نویس حوزه روابط بین الملل در شماره اخیر نشریه "نیواستیتسمن" استدلال کرده "عصر خطر" است. اگر عنوان "عصر .. " را در کادر جستجو در وب سایت نشریه "فارن افرز" تایپ کنید دسته دیگری از عناوین رقیب عناوین پیشتر ذکر شده را مشاهده خواهید کرد از جمله "عصر بی اخلاقی"، "عصر ناامنی انرژی"، "عصر معافیت از مجازات"، "عصر نخست امریکا" "عصر فاجعه آب و هوایی" و موارد دیگر.
شاید این صرفا "عصر هیاهو" باشد که در آن ناشران کتاب و ویراستاران رسانهها و نویسندگان را بی وقفه به سمت اطلاق عناوین و پسوندهای بزرگ و ساده انگارانه سوق میدهد تا باعث افزایش فروش کتب و یا افزایش امار مخاطب و بازدید کننده یک مقاله در بازار شلوغ ایدهها شود.
با این وجود، جدای از شوخی بسیار مهم است که سعی کنیم از تاریخ درس بیاموزیم چرا که ما قطعا چیزی جز گذشته نداریم. ترفند لازم برای این کار آن است که بدانید چگونه گذشته را بخوانید. ابتدا باید ترکیبی از قدیمی و جدید و مشابه و متفاوت را شناسایی کنید. همان طور که "آنتونی بلینکن" وزیر امور خارجه ایالات متحده در سفر اخیر خود به پکن اظهار داشت رابطه بین ایالات متحده و چین تنها دو ابر قدرت فعلی جهان به وضوح یکی از "پرپیامدترین روابط جهان" است. همانند دوران جنگ سرد، آن دو ابرقدرت در یک رقابت استراتژیک جهانی، چند بعدی، متمایل به رنگ و بوی ایدئولوژیک و بلند مدت هستند.
با این وجود، همان گونه که نیبلت در ابتدای کتاب اش به درستی بیان میکند: "جنگ سرد جدید هیچ شباهتی به جنگ سرد پیشین نخواهد داشت". او دو تفاوت بزرگ را در این باره مشخص میسازد: درجه یکپارچگی اقتصادی بین دو کشور به قدری افزایش یافته که باعث شده کارشناسان درباره "شیمی روابط" صحبت کنند. همزمان یک واقعیت که شاید از شدت رقابت دوگانه بکاهد آن است که بسیاری از قدرتهای بزرگ و متوسط دیگر مانند روسیه، هند، ژاپن، ترکیه، عربستان سعودی و برزیل نیز وجود دارند.
نکته نخست به وضوح قابل توجه است، اما لزوما از داغ شدن جنگ سرد جلوگیری نخواهد کرد. "نورمن آنجل" روزنامه نگار درست چند سال پیش از آغاز جنگ جهانی اول کتابی تاثیرگذار تحت عنوان "توهم بزرگ" را نوشته بود. او استدلال کرد که درجه وابستگی متقابل اقتصادی بین قدرتهای بزرگ اروپایی بدان معناست که احتمال وقوع یک جنگ بزرگ بین دولتی بسیار بعید به نظر میرسد و در صورت وقوع نیز نمیتواند طولانی مدت باشد. با این وجود، آن چه در عمل رخ داد آن بود که فرضیه شخص آنجل به توهم بزرگ تبدیل شد!
تفاوت دوم ذکر شده توسط نیبلت به نظر من قانع کننده است. گاهی اوقات قدرتهای دیگر که از آنها تحت عنوان "غیر متعهدهای نوین" یاد میشود اصطلاح دیگری که بخش نخست آن برگرفته از دوره جنگ سرد است بسیار قدرتمندتر و ثروتمندتر از کشورهای غیر متعهد پیش از سال ۱۹۸۹ میلادی هستند. همان گونه که در مورد جنگ اوکراین مشاهده میکنیم روابط روسیه با کشورهایی مانند چین و هند به اقتصاد روسیه این امکان را میدهد تا از فشار تحمیل شده از سوی غرب جان سالم به در ببرد.
در تلاشی دیگر برای اطلاق یک برچسب کلی به "عصر سردرگمی" فعلی "ایوان کراستف" پژوهشگر علوم سیاسی، مارک لئونارد و من اشاره کرده ایم که عصر حاضر "عصر اتحادهای معامله ای" ست بدان معنا که در آن قدرتهای بزرگ و متوسط غیر غربی اتحادهای معاملهای برقرار میکنند و گاهی در همسویی همزمان با شرکای مختلف در ابعاد مختلف قدرت پیدا میکنند. برای مثال، آنان رابطه اقتصادی عمده با چین و یک رابطه امنیتی با ایالات متحده را با یکدیگر ترکیب میکنند.
تحلیل ما در تضاد با تحلیل مبتنی بر طرح ایده "محور اقتدارگرایی" متشکل از روسیه، چین و کره شمالی است. آنجا واژه "محور" به چیزی شبیه اتحاد زمان جنگ اشاره دارد به چیزی شبیه "محور شرارت" مطرح شده از سوی "جورج دابلیو بوشگ رئیس جمهور اسبق ایالات متحده و هم چنین تداعی گر "نیروهای محور" یا "متحدین" متشکل از آلمان نازی، ایتالیای فاشیست و ژاپن امپراتوری در جنگ جهانی دوم میباشد. فرگوسن در اوایل سال جاری در "دیلی میل" نوشته بود: "و اکنون مشابه دهه ۱۹۳۰ میلادی یک محور اقتدارگرای تهدیدآمیز پدید آمده است".
یادگیری از گذشته هم چنین شامل دیدن تعامل بین ساختارها و فرآیندهای عمیق از یک سو و اراده جمعی و رهبری فردی از سوی دیگر است.
عصر ما نمونههای مهمی از هر دو نوع نیروی تاریخی را ارائه میدهد. روشی که در آن انباشت اثرات ناخواسته فعالیتهای انسانی به طور خطرناکی محیط طبیعی ما را متحول میکند از طریق گرمایش جهانی، کاهش تنوع زیستی و کمبود منابع یکی از این تغییرات ساختاری عمیق است. از این روست که اصطلاح "عصر آنتروپوسن"* مطرح میشود.
توسعه شتابان فناوری از جمله هوش مصنوعی یکی دیگر از تغییرات ساختاری است. کیسینجر استدلال کرد که کاربردهای نظامی غیرقابل پیش بینی ذاتی هوش مصنوعی ممکن است در نهایت حتی حداقل ثبات استراتژیک بازدارندگی هستهای بین ایالات متحده، چین و روسیه را نیز تضعیف کند. اگر نسبت به این موضع تردید دارید که احتمالات و انتخابهای فردی انسان نیز اهمیت دارند.
اکنون به آخرین و مهمترین نکته میرسم. ناهنجاری تفسیریای که من شناسایی کردم خود نشانه این واقعیت است که ما در دوره جدیدی از تاریخ اروپا و جهان قرار داریم که همه به دنبال عوامل جدید هستند. پس از جنگ (پس از ۱۹۴۵) دوره به اصطلاح "پسا دیوار" دنبال شد، اما آن دوره صرفا از ۹ نوامبر ۱۹۸۹ (سقوط دیوار برلین) تا ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ (حمله روسیه به اوکراین) به طول انجامید.
در تاریخ همانند داستان عاشقانه "آغاز" اهمیت دارد. آن چه در پنج سال پس از ۱۹۴۵ میلادی رخ داد نظم بین المللی را برای چهار دهه پس از آن شکل داد و از برخی جنبهها نهادهایی را به وجود آورد که تا به امروز پابرچا هستند از جمله سازمان ملل متحد. بنابراین، کاری که ما اکنون انجام میدهیم برای مثال در مورد حمایت از اوکراین برای برنده شدن در جنگ و یا در مقابل سناریوی اجازه دادن به شکست خوردن اوکراین در جنگ در تعیین ویژگی و کاراکتر دوره جدید از اهمیت شایان توجهی برخوردار خواهد بود. مهمترین درس تاریخ آن است که ساختن آن برعهده ماست.
*عصر "آنتروپوسن" یک واحد غیر رسمی زمان در حوزه زمین شناسی است که برای توصیف آخرین دوره در تاریخ زمین مورد استفاده قرار میگیرد. این مفهوم به معنای زمانی است که فعالیتهای انسان تغییرات قابل توجهی بر آب، هوا و اکوسیستم سیاره وارد میسازد.